دو برادر كه بزرگتره زن و بچه دار و كوچكتره مجرد در يك روستا به شغل كشاورزي مشغول بودن طبق عادت همه ساله هرقدر از محصول كه برداشت ميشد بين هردو برادر نصف ميشدو هركدام سهم خود را كه كيسه كيسه كرده بودن را جهت مصارف دام و ..... ذخيره در انبار ميكردن برادر بزرگتر كه مشغول بردن كيسه هاي گندم از سهم خودبه انبار بود برادر كوچكتر با خود و خداي خود گفت اي خدا اين برادر من زن وبچه داره حتما مخارجش از من مجرد بيشتره لذا جهت تاميت بخشي از احتياجات زندگي اش بدون اينكه اون ببينه چند تا از كيسه هاي سهم خودش را قاطي سهم برادرش كرد . زماني هم كه برادر كوچك مشغول بردن سهم خود بود برادر بزرگتر با خود و خداي خود گفت اي خدا ، اين برادر من هنوز مجرده و جهت تشكيل خونه و زندگي مخارج زيادي ميخاد لذا بدور از چشم او همون چند كيسه از سهم خود را قاطي سهم برادر كرد . خداي بزرگ هم با نظاره نيت اين دو برادر بيش از پيش بر رزق اينان افزود .
معصوم مي فرمايد . دو چيز هست كه بالاتر از آن نيست 1- پيروي و ايمان به خدا 2- خدمت به مردم